در این کتاب دورکهایم ، برای نخستین بار برزمینههای اجتماعی که سبب میگردد تا انسانها مبادرت به گرفتن جان خود کنند، سایه افکند و این اقدام انسانها را که برخلاف طبیعت انسانی است که سوی حیات و زندگی دارد، در پرتو زمینههای اجتماعی که سبب میگردد تا انسان تنها راه نجات را گرفتن جان خود تصور کند، مورد بررسی قرار داد.
کتاب دورکهایم که به طور علمی میزان خودکشی در بین پروتستانها و کاتولیکها را مورد بررسی قرار میدهد، رابطه فرد را با گروه اجتماعی و یا جامعه بزرگتر مورد بررسی و تحلیل قرار داده و درجه «آمیزش فرد با محیط» را به مثابه شاخصی برای توضیح خودکشی ، تعریف مینماید.
او در مطالعات خود نتیجه میگیرد که در رابطه فرد با جامعه و میزان مهار و آمیزش فرد با جامعه در بعد افراطی خود، یا به عبارتی چنانچه این آمیزش با جامعه در حد بسیار پایین بوده و یا در حد بسیار بالا، هر دو میتواند بالقوه منجر به خودکشی گردد.
دورکهایم در کتاب خودکشی، ثابت نمود که:
١- خودکشی در میان افراد بدون فرزند، بیشتر از افرادی است که صاحب فرزند هستند.
٢- خودکشی در میان پروتستانها بیشتر از کاتولیکها بوده است.
٣- خودکشی در میان زنانی که همسران خود را از دست داده و هیچ گاه ازدواج نکردهاند و یا مطلقه هستند، بیشتر از زنانی است که مزدوج هستند.
در طول سالهای اواخر قرن نوزدهم ،گرچه این کتاب بر روی زمینههای اجتماعی، آسیبهای اجتماعی از جمله خودکشی، پرتوافکند و از این نظر اثری ارزنده و مهم برآورد، میگردد اما در همان زمان نیز بسیاری از جامعه شناسان بر نتایج دورکهایم ، با تردید برخورد کرده و فزونی میزان خودکشی در بین پروتستانها را نتیجه گزارشهای ثبت شده خودکشی در جوامع پروتستان دانستند، زیرا برآن بودند از آن جایی که در بین کاتولیکها، خودکشی گناه محسوب میشد، بسیاری از موارد خودکشی تحت این عنوان، توسط مراجع رسمی به ثبت نمیرسید.
امیل دورکهایم به چهار نوع خودکشی میپردازد.
١- خودکشیهای «خودمدارانه» یا Egoistic
در زبان انگلیسی Ego به معنای «منیت» است. در این نوع خودکشی،رابطه فرد با جامعه و محیط بسیار ضعف و کمرنگ بوده و فرد دربافت احتماعی جامعه حضور چشمگیری ندارد. پایان بخشیدن به زندگی فرد به طبع نمیتواند پیامی و یا تاثیرقابل ملاحظهای بر جامعه داشته باشد. وابستگیها کم گشته ومتزلزل شده و از توان و انرژی لازم برای بازداری فرد از خودکشی برخوردار نیست. به زعم جامعه شناسان، بسیاری از خودکشیهای موجود در جوامع غربی ناشی از این حس تنهایی و جدایی از جامعه میباشد
٢- خودکشی «ایثارگرایانه» Altruistic
این نوع ، نقطه مقابل نوع خودکشی «خودمدارانه» است. در این موارد فرد وابستگی بسیار زیاد به جامعه خود داشته و به عبارتی خودکشی را میتواند به «خدمتی» برای پیش برد اهداف و آمال کل جامعه تصور کرد. خودکشی گروهی طرفداران جیم جونز ، خودکشیهای مذهبی در ژاپن، که به مفهومی یک نوع «وظیفه» محسوب میگردد و در جوامع اولیه و سنتی، خودکشی زنان پس از فوت همسران، خودکشی افراد قبیله پس از فوت رئیس قبیله و غیره از جمله این اقدامات با چنین زمینه اجتماعی محسوب میگردد.
٣- خودکشیهای نوع بیقانونی Anomic
از واژه یونانیAnomy به معنی «بیقانونی» گرفته شده و این مربوط به شرایط اجتماعی است که استانداردها، ضوابط و ارزشهای اجتماعی فرو ریخته و عدم ثبات اجتماعی فراگیر میگردد. تقسیم کار اجتماعی مختل گردیده و به عبارتی «ساختارهای گروهی که از قبل شکل گرفته نمیتواند عمل کند». رکورد اقتصادی و شکست بازار بورس و ضایعات اجتماعی، اقتصادی در بعد وسیع چون سالهای ١٩٣٠ در آمریکا میتواند زمینه اجتماعی چنین خودکشیهایی را فراهم آورد.
٤- خودکشی براساس «تقدیر و جبر» Fatalistic میباشد. به عبارتی فشار ضوابط، قوانین و ارزشهای اجتماعی چنان سنگینی میکند که فرد خود را اسیر آنها تصور کرده و چون راه نجاتی از این شرایط نمیتواند تصور کند، دست به خودکشی میزند. در مطالعات دورکهایم که در متن شرایط اقتصادی، تاریخی، اجتماعی سالهای پایان قرن بیستم و دوران مدرنیه صورت گرفته، عوامل بیولوژیکی و روانی تاکید نمیگردد. میزان خودکشی به زعم دورکهایم در ارتباط مستقیم با نابسامانیها و آسیبهای اجتماعی، مناسبات قدرت بین فرد و گروه، هیراشی قدرت در جامعه و برانگیخته از «عوامل اجتماعی» تحلیل میگردد. دورکهایم که از نظریهپردازان جستجوی دلائل خودکشی و ناهنجاریهای روانی در مناسبات اجتماعی است، ریشه خودکشی را نه در درون فرد بلکه در عوامل اجتماعی جستجو کرده و نهادها، ساختارها و روابط اجتماعی را عامل سوق دادن فرد به چنین تصمیمی ارزیابی میکند. عوامل بیرونی و آنچه که از بیرون و محیط اجتماعی ، مناسبات اجتماعی و روابط اجتماعی به فرد تحلیل میگردد، نقطه عزیمت جامعه شناسان در برخورد به مسئله خودکشی است. در تحلیل دورکهایم و سایر جامعه شناسان واحد تحلیل جامعه است نه فرد، کلیت است نه جزء و روندها و ساختارهای اجتماعی است نه ساختارهای فردی، بیولوژیکی و روانی.
با موج «پسادرون» بسیاری از مواردی که دورکهایم و دیگر جامعه شناسان عصر وی به آن پرداخته بودند بسط یافته و کاستیهای نظرات آنان مورد بررسی و تحقیق قرار گرفت.
محققان جامعه شناس که نگاه آنان از حساسیتهای جنسی و جنسیتی برخوردار است استدلالهای دورکهایم را مورد تحلیل قرار داده و برخی از آنان را، از جمله آن که زنان موجوداتی «غیراجتماعی» بوده و به این لحاظ کمتر از مردان در معرض خطر خودکشی هستند را مورد چالش قرار دادند.
لازم به یادآوری است که دنیای اواخر قرن نوزدهم که دورکهایم و دیگر جامعه شناسان کلاسیک در آن به سر میبردند ، در اساس بر روی تفاوتهای جنسیتی، قومی و نژادی و نابرابریها و ستمهای ناشی از آن تاکید نداشته است. همچنین به تفاوتهای بیولوژیکی به گونهای سطحی برخورد شده و به زنان بیشتر در همسویی با طبیعت و برجستگی احساسات و عواطف برخورد گردیده است.
نابرابریهای اجتماعی ، مرکز ثقل نگاه جامعه شناسان به کل جامعه و آسیبهای اجتماعی آن بوده. حتی مارکس وانگلس نیز که به نابرابریهای بین زن و مرد پرداختهاند بیشتر محدود به مالکیت و مسائل اقتصادی بوده است. وِبر(Weber) نیز که نظام پدرشاهی را در مجموعه کارهای خود مطرح ساخته از آن به مثابه نماد اصلی نابرابریهای زن و مرد ارزیابی نکرده است.
در سال ٢٠٠٠ مرکز امور مشارکت زنان ریاست جمهوری ایران گزارشی به منظور بررسی وضعیت خودکشی زنان در ایران تهیه نمود. زمینه این گزارش و گردآوری آمار به این علت بود که در خلال ٢٠ سال پس از استقرار جمهوری اسلامی در ایران میزان خودکشی به ویژه در بین زنان و دختران به طرز نگران کنندهای افزایش یافته بود. در خلال سالهای ١٩٩٣- ١٩٨٩ میزان خودکشی در کشور ٢ برابر گردیده در حالی که رشد جمعیت به این میزان نبوده و این امر حکایت از آن دارد که رشد خودکشی با آهنگی سریع تر از رشد جمعیت در حال فزونی است. در خلال سالهای ١٩٩١- ١٩٨٩ تعداد خودکشی در منطقه ایلام ١٦ برابر گردیده است. براساس گزارش ماهنامه فرهنگ طوس در فوریه ١٩٩٨، ٦٠ تا ٨٠ درصد از خودکشیها در ترکمن شهر، ایلام و لرستان مربوط به زنان جوان بوده در حالی که در گیلان و زنجان مردان بیشترین آمار خودکشی را دارند.
آمارهای پراکنده فوق موجب آن گردید که یک پژوهش سراسری صورت گیرد. در این پژوهش، آمارها و اطلاعات در زمینه خودکشی زنان از ٢٨ استان گردآوری گردید اما از آن جایی که در متدلوژی گردآوری آمارها تجانس و تداوم وجود نداشت ، آمارهای وزارت کشور نیز در گزارش سراسری به کار گرفته شد تا گزارش همه جانبهتری از وضعیت خودکشی زنان تهیه گردد.
یک سال پس از پژوهش سراسری مراجع به خودکشی، از آنجایی که بسیاری از دلائل خودکشی زنان جوان، خشونت وارده بر آنان، آداب و سنن واپسگرایانه و فشارها و تضییقاتی بود که از طریق ساختارهای جمهوری اسلامی بر آنان اعمال گردیده و یا در جامعه تشویق میگردید، بررسی دیگری درباره میزان خشونت خانگی (تنها بخشی از خشونت تجربه شده زنان ایران، زیرا زنان در جامعه ایران خشونت را در سطح ملی، در حوزه قانون، اقتصاد و اجتماع نیز تجربه میکنند) صورت گیرید.
در این بررسی بیش از ١٤٠٠٠ پاسخگو و ١٠٠٠٠٠ پرونده مورد بررسی قرار گرفت نتایج این طرح چنان تکان دهنده بود که آمارهای مربوط به آن برای چندین ماه مورد پرده پوشی مقامات دولتی قرار گرفت و سرانجام از سوی خبرگزاری دانشجویان ایران انتشار یافت.
در این تحقیق و در خلال آمارهای دیگر، چنین هویدا شد که زنان خشونت را در ٦٦ درصد خانوادههای ایران تجربه میکنند و ٣٠درصد از این زنان در معرض خشونتهای حاد و جدی جسمانی قرار دارند.
در این گزارش همچنان درصد خودکشی در خلال سالهای ١٩٩٩- ١٩٩٦ به میزان ٨٨/٥ در صد برآورد گردیده است که بالاترین میزان خودکشی زنان در بین سنین ١٨ تا ٢٤ سال صورت میگیرید.
به اظهار خانم شادیطلب که از محققان ایرانی است در مقالهای که در تاریخ ٢٠ اکتبر سال ٢٠٠٥ در سایت اینترنتی «تریبون فمینستی ایران» نوشتهاند، نابرابریهای اجتماعی ، اقتصادی، زمیه ساز آمارهای بالای خودکشی ایران برآورد گردیده است. ایشان ابراز میدارند که «سهم زنان از درآمد اصلی کشور تنها ١٠درصد و درآمد سالانه زنان ٣٠٠٠دلار است در حالی که درآمد سالانه مردان ١١٠٠٠ دلار است. خانم شادی طلب همچنین یادآوری نموده است که شاخص توسعه جنستی ایران در بین ١٤٠ کشور جهان در مقام ٧٨ قرار دارد که ایران را در مقامی فرودست تر از بحرین با مقام ٤٧، ترکیه ٧٠، کویت ٣٩ و عربستان سعودی ٦٥ قرار میدهد. این امر که زنان ایران علیرغم کفایت و درایت وبه رغم سابقه فرهنگی، تاریخی و اجتماعی خود در مقام ٧٨ شاخص توسعه جنسیتی قرار دارند حکایت از چالشهای عدیده و موانع ساختاری است که زنان ایران با آن مواجه هستند.
زنان که اکثریت دانشجویان آموزش عالی را تشکیل میدهند تنها ١٥درصد از اشتغال کل ایران را داشته و در حالی که مردان در ٣٧ حوزه میتوانند شغل انتخاب کنند حق انتخاب شغل زنان تنها محدود به ٧ حوزه میگردد.
این نابسامانیهای اجتماعی ، نابرابریها، فشارهای عصبی و روحی را سبب میگردد و زنان را از امید به ناامیدی و از داشتن حق انتخاب و چاره جویی مشکلات به بن بستهای عینی و ذهنی سوق میدهد. نسرین محمدی که عضو یکی از سازمانهای غیر دولتی زنان در مریوان کردستان است در مصاحبهای رادیویی (Radio Free Europe ) در ٨ فوریه ٢٠٠٦ میگوید «تعداد زنانی که قصد خودکشی از طریق خودسوزی دارند در ایلام رو به افزایش است». وی از زنی یاد میکند که او را میشناسد. این زن ، به خودسوزی دست زده بود زیرا همسر وی تصمیم به ازدواج با زن دیگری را اتخاذ نمود.
داستان زندگی این زن را نسرین محمدی چنین میگوید: «من میدانستم که این زن بیسواد است، همسر وی در دوران کوتاهی بسیار ثروتمند شد و همسرش را مجبور نمود تا نامهای امضاء کند و رضایت دهد که او میتواند زن دیگر را به عقد درآورد.» نسرین محمدی سپس ادامه میدهد «او به این امر که امضاء تائید و رضایت خود را پای چه نامهای میگذارد آگاهی نداشت. اما از زمانی که براین امر واقف گردید ، قصد خودسوزی داشته، ٨٠درصد بدن او سوخته و با توجه به شرایط وی مطمئن هستم که او جان خود را از دست میدهد.»
نسرین محمدی، سنتها، واپسگرایی و محدودیتهای اجتماعی زنان را در منطقه ایلام کردستان زمینه چنین آسیبهای اجتماعی میداند وعقیده دارد که این زمینه امیدی ناچیز و آیندهای تاریک و نگران کننده را در برابر زنان قرار میدهد.
مستاصل بودن و نداشتن هیچ راهی برای بیرون آمدن از شرایط رنجبار و ستم بار، نداشتن حق انتخاب، باعث آن میگردد که زنان در ایران به استیصال و در بن بست زندگی ، خودکشی را تنها راه نجات تصور کنند. نسرین محمدی خودکشی زنان را بیانیه زنان در برابر ستم پدرشاهی دانسته، بیانیهای که اعلام آن به بهای گزاف جان انسانها تمام میشود.
محسن جان قربانی که استاد دانشگاه اصفهان بود و در خصوص خودکشی زنان در منطقه ایلام و بویژه نحوه خودکشی از طریق خودسوری تحقیق مینماید در همان مقاله اظهار میدارد که شاید زنان عمیقاً قصد خودکشی نداشته باشند بلکه با آتش زدن خود و امید به اینکه دیگران آنها را از مرگ نجات دهند، میخواهند حس ترحم اطرافیان را نسبت به عمق درد و تالم خود معطوف کنند و اعلام کنند به آنها ظلمی روا میگردد که دیگر تاب زندگی را ندارند.
بیشتر زنانی که دست به خودکشی میزنند زنان جوانی هستند که مجبور به ازدواجهای ناخواسته بود و در کنار آن مشکلات خانوادگی دیگری رانیز تجربه میکنند.
در پژوهش سراسری خودکشی همچنین دریافتهای قابل توجه در زمینه مقایسه خودکشی دربین مردان و زنان به عمل آمد. براساس این گزارش میزان خودکشی در بین مردانی که همسران خود را از دست دادهاند سه برابر مردان مزدوج است و در بین مردانی که از همسران خود جدا شدهاند ٥ برابر مردان مزدوج میاست.
در کشورهای غربی و به طور مثال در آمریکا و نروژ به طور متوسط ١درصد افزایش در میزان طلاق باعث میگردد تا میزان خودکشی ٥/٠درصد افزایش یابد. همچنین در دانمارک میزان خودکشی که در ارتباط با طلاق و جدایی است بالاتر از میزان خودکشی به سبب از دست دادن شغل و کار است.
به طور کلی از تمامی آمارهای تهیه شده توسط گزارش خودکشی در سراسر ایران و آمارهای پراکنده دیگر چنین بر میآید که بیشترین گروهی که دست به خودکشی میزنند ، زنان هستند، زنان فقیر و بیسواد بیشتر در معرض آن هستند که امید خود را از دست داده و سعی در پایان بخشیدن به زندگی خود گردند.
اعتیاد، افسردگی و بیماریهای روحی و روانی ، ناهنجاریها و آسیبهای اجتماعی، تضییقات و ستم وارده بر زنان و پیچیدگی این ستم بر زنان که از لایه نوینی چون جنسیت ، قومیت ، مذهب و غیره عبور میکند ، زنان را در معرض خطر خودکشی قرار میدهد. این که چرا خودکشی در بین نمادهای ایران و کوچ نشینان بیشتر از شهرنشینان است، موضوع بسیار قابل ملاحظهای است.
مساله قومیت و ستم ملی که بر زنان کرد و آذربایجانی و غیره وارد میگردد و عدم دستیابی آنان به امکانات محدودی که در شهرهای بزرگ وجود دارد ، بدون شک در فزونی این آمارها در شهرهای کوچک نقش دارد. خودکشی زنان جوان و سایر آسیبهای اجتماعی از جمله اعتیاد، فرار دختران جوان و فحشا از بلاهای جامعهای است که در آن زنان نه به مثابه انسانی برابر بلکه به مثابه نیمه فرودست جامعه ستم را در حوزههای گوناگون و لایهها و ابعاد مختلف، در خانه و جامعه تجربه میکنند. باشد تا با استقرار دمکراسی، آزادی و احترام به حقوق انسانی جامعه ما بتوان به این آسیبهای اجتماعی پرداخته و زنان ایران به مثابه نیم برابر جامعه ایران از حقوق خود برخوردار گردند.
نظر شما